موضوع كتاب شنود همانند كتاب سه دقيقه در قيامت و كتاب بازگشت مربوط به زندگي پس از مرگ است .برخي انسان ها مدتي كوتاهي مرگ را تجربه كرده و در اين مدت كوتاه برايشان اتفاقات عجيب و حيرت آوري مي افتد . حتي برخي افرادي كه در غرب زندگي مي كردند و اعتقادي به دنياي پس از مرگ نداشتند ، زماني كه تجربه نزديك به مرگ را تجربه كردند ، به وجود دنياي پس از مرگ اذعان نموده و حتي دست به تاليف كتاب هاي متعددي در اين زمينه نمودند .

كتاب شنود هم حاصل مصاحبه نويسنده كتاب با يك مامور امنيتي است كه ده روزي را به خاطر بيماري مننژيت در بيمارستان بستري بوده است . در اين ده روز به دفعات روح از جسمش جدا شده و به سير در عالم معنا مي پرداخته است ( به اين حالت جدا شدن روح از جسم ، تجربه نزديك به مرگ مي گويند ) و در هريك از اين تجربه هاي نزديك به مرگ ، مشاهدات و شنيده هايي را داشته كه هر يك از اين تجربه ها و … ،دريايي از ماجراهاي عجيب و معارف معنوي را با خود به همراه داشته است .ديده ها و شنيده هايي كه كاملا با آيات و روايات هم خواني و مطابقت دارند . در اين مقاله خلاصه كتاب شنود به همراه جملات زيبا كتاب تقديم شما مي گردد

خلاصه كتاب شنود

كتاب شنود به صورت بخش بخش بوده و هر يك از بخش پيرامون موضوعي بحث مي كند . در ادامه هر يك از بخش ها را به صورت خلاصه آورده ايم

بخش اول و دوم : نفوذ داعش در ايران و مبتلا شدن مامور امنيتي به بيماري مننژيت

سال 1393 همزمان با جان گرفتن داعش در سوريه ، بيم آن مي رفت كه داعش دير يا زود به عراق حمله خواهد كرد و موجب نا امني بغداد و ساير كشور هاي اسلامي خواهد شد . در بهار همين سال بود كه داعش به شهر هاي عراق حمله كرد و موصل و چندين شهر عراق سقوط كرد.

داعش با دلارهاي كشورهاي ديگر همانند عربستان و … در حال جذب نيرو از سراسر نقاط جهان بود و توسط همين كشور ها ، مجهز به پيشرفته ترين سلاح هاي جهان شده بود. و روبروز بر مناطق تحت سيطره اش مي افزود

راوي يك روز صبح كه وارد دفتر كارش مي شود ، با يك گزارشي ناقص روبرو مي شود . گزارشي كه نشان مي داد داعش در مناطق مرزي ايران نفوذ كرده و جلساتي به صورت مخفي برگزار مي كند كه در آن از ارزش جهاد در راه خدا صحبت مي شود و جوانان را تشويق به رفتن به كشور سوريه و عراق مي كند. حتي در يكي از مساجد روستايي كلاس آمادگي جسماني و سپس كلاس آموزش سلاح و ترور و حتي ساخت بمب به شركت كنندگان آموزش داده مي شد

راوي براي اين كه بفهمد مطالب داخل گزارش واقعيت دارد يا خير ، به همراه همكارانش با لباس مبدل به روستاهاي مرزي مي رود و متوجه مي شود كه كار بسيار پيچيده تر و جدي تر از آن گزارش است و داعش با استفاده از فقر فرهنگي و اقتصادي مناطق مرزي به گسترش عقايد سلفي و تكفيري خود مي پردازد

رواي به استان هاي مرزي ديگر هم مي رود . ولي متوجه مي شود كه داعش در ساير استان ها هم به صورت جدي در حال فعاليت است و حتي براي برخي مناطق ايران امير نيز انتخاب كرده است . راوي در اثر ديدن وضع استان هاي مرزي چنان دچار فشار هاي روحي و عصبي مي شود و در مسير برگشت به تهران شديدا مريض مي شود .

وقتي به تهران مي رسد به بيمارستان مي رود و با بررسي هاي پزشكان ، معلوم ميشود كه مامور امنيتي مبتلا به به بيماري مننژيت شده است .سپس او به اتاقي ايزوله در يكي بخش هاي بستري منتقل مي كنند.

بخش سوم تا بخش انتهايي كتاب : شرح تجربه هاي نزديك به مرگ مامور امنيتي

مامور امنيتي به اتاقي ايزوله در يكي از بخش هاي بيمارستان منتقل مي كنند . در داخل اتاق ايزوله در حالي كه روي تخت بيمارستان دراز كشيده بود از شدت سر درد ، سرش را به تخت فشار مي داد ، به يك باره نفس و تپش قلبش قطع مي شود و ديگر درد را احساس نمي كند و احساس راحتي مي كند . ناگهان يك پيرمرد مهرباني و نوراني را مي بيند كه بروي سينه اش نشسته است . پيرمرد به مامور امنيتي مي گويد، مي خواهي با من بيايي؟؟

ديدگاه خود را درباره‌ي خلاصه كتاب شنود با ما و ديگر كاربران به‌اشتراك بگذاريد. به‌طور خلاصه ، كتاب شنود را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

خوانندگان محترم مي توانيد مقالات نوشته شده خود و يا عكس هايي كه با كتاب در منظره هاي مختلف گرفتيد را ارسال كنيد تا با نام خودتان در مجله اينترنتي كتاب خوب منتشر شود